برای دیگر کاربردها، سیاهگوش (ابهامزدایی) را ببینید.
سیاهگوش یا کاراکال یا منگولهگوش[۱] (Caracal caracal) گربهسانی کوچک است که در خاورمیانه و آفریقا میزیَد.
سیاهگوش یکی از سنگینترین و سریعترین گربههای کوچک است و مطالعات ژنتیکی نشان میدهد که گربه طلایی آفریقایی و سِروال نزدیکترین خویشاوندان این گربهساناند.
این جاندار را بهدلیل موهای بلند سیاهرنگی که بر روی گوش دارد سیاهگوش مینامند. کاراکال نام علمی این جاندار است که آن نیز برگرفته از قرهقولاق یاقرهقولاخ در زبان ترکی به معنی سیاهگوش است.
کاراکال را نباید با گربهسان دیگری با نام علمی (Lynx لینکس) اشتباه گرفت که در گذشته وشق و در دوران معاصر سیاهگوش نامیده میشود. این دو جانور شباهت ظاهری زیادی به هم دارند و از جمله در داشتن گوشهایی سیاه اشتراک دارند و تا مدتها در طبقهبندیهای علمی جانورشناختی نیز سیاهگوش را در سردهٔ Lynx قرار داده و در زبانهای اروپایی از وی با نامهایی چون لینکس ایرانی یا صحرایی یا آفریقایی یاد میکردند. اما امروزه این جاندار را در سردهٔ خاص خود در زیرخانوادهٔ گربهسانهای کوچک قرار میدهند. هوشنگ اعلم در مقاله «سیاهگوش» در دانشنامه ایرانیکا استفاده برخی نویسندگان جدید از نام کاراکال به جای سیاهگوش را برای این حیوان اشتباه میداند.[۲]
رابطه با شیر
این جانور را در قدیم پروانه، پروانک، فَرانَک و شاطر شیر هم میگفتند. که این نامها به ارتباط بومشناختی این حیوان با شیر اشاره دارد. در مناطقی که این دو جاندار در کنار یکدیگر زندگی میکنند ارتباط نزدیکی میان آن دو دیده میشود و سیاهگوش بسیاری از اوقات از شکار شیر تغذیه میکند.
وابستگی متقابل شیر و سیاهگوش در آفریقا را بوفون، طبیعتدان قرن هجدهمی فرانسوی، توضیح دادهاست؛ در نواحی حاره آفریقا سیاهگوش در کنار شکارچیان بزرگی مثل شیر، کفتار و پلنگ زندگی میکند و به دلیل جثهٔ کوچک و ضعیفتر خود برای یافتن طعمه مشکلات زیادی دارد، از همین رو معمولأ ناچار میشود به باقیماندهٔ غذای همنوعان قدرتمند خود اکتفا کند ولی به دلایل امنیتی معمولأ ترجیح میدهد از غذای شیرها استفاده کند، چرا که شیر وقتی سیر میشود به هیچ حیوانی آسیب نمیزند، حتی در زمان برانگیخته شدن عصبانیت شیر هم با توجه به چابکی خود میتواند به سرعت خود را به نزدیکترین درخت رسانده و از درخت بالا برود و شیر برخلاف پلنگ نمیتواند بهخوبی او را تعقیب کرده و بالای درخت برود. به همین دلیل حتی گاهی دیدهمیشود که سیاهگوش برای تغذیه کاملأ در کنار شیر قرار میگیرد. از سوی دیگر سیاهگوش گاهی ناخواسته راهنمای شیر در پیدا کردن شکار میشود؛ قوهٔ بویایی سیاهگوش بسیار قویتر است و شیر با کمک شامهٔ تیز سیاهگوش میتواند حیوانات شکار را از فرسنگها دورتر پیدا کند.[۳] در ادبیات فارسی کلاسیک تفسیرهای دیگری از این ارتباط متقابل شده است، برای مثال در آنندراج آمدهاست: «... و به شاطر شیر مشهور است که زیادتی صید شیر قسمت اوست و... جانور مسطور پیشاپیش شیر رود و بانگ دهد تا جانوران دیگر از آمدن شیر آگاه شوند و احتیاط نمایند.» و در گلستان سعدی: «به سیاهگوش گفتند ترا ملازمت شیر به چه سبب اختیار افتاد، گفت تا فضلهٔ صیدش میخورم.»[۴] و خاقانی در این دو بیت تفسیر صحیحتری از این رابطه دارد:[۵]
شاها غضنفری تو و پروانهٔ ِ تو من |
پروانه در پناه غضنفر نکوتر است |
پروانهوار بر پی شیران نهند پی |
تا آید از کفلگه گوران کبابشان |
ویژگیهای جسمی
سیاهگوش از نظر ظاهری به سیاهگوش اورآسیا شباهت دارد ولی کوچکتر است و جثهٔ لاغرتر و ظریفتر و دست و پای کشیدهتری دارد. جنس نر کمی از ماده بزرگتر است. وزن بدن بین ۱۶ تا ۲۲ کیلوگرم، طول بدن ۵۵ تا ۹۰ سانتیمتر به اضافه ۲۲ تا ۳۴ سانتیمتر دم و ارتفاع در ناحیه شانه ۴۰ تا ۴۵ سانتیمتر است. رنگ پوست بین قرمز شرابی، خاکستری، خاکی و گاه سیاه متغیر است. بچهها خالهای قرمز رنگ در ناحیه زیرین بدن دارند و رنگ بدنشان تیرهتر از بالغان است. پوزه، گردن و قسمتهای زیرین بدن کاراکال نیز سفید است و خط ِ اشک ِ سیاهرنگی دارند که از گوشهٔ چشم تا دماغ امتداد مییابد. صورتی کوچک با گوشهای بلند دارند که موهایی سیاهرنگ به ارتفاع ۵ سانتیمتر بر آن روئیدهاند. گوشهای کاراکال از گوش تمامی گربهسانان دیگر بزرگتر است. گوشها توسط ۲۰ عضله مختلف کنترل میشوند. این دستگاه حساس شنوایی امتیاز بزرگی در یافتن شکار برای کاراکال محسوب میشود.
زیستگاه
زیستگاه سیاهگوش استپهای خشک، نواحی نیمهبیابانی، بوتهزارها، ساوانا و جنگلهای کمدرخت است و بهندرت در نواحی همیشه سبز و جنگلهای کوهستانی دیده میشود.
این حیوان در آفریقا (بهویژه در نواحی جنوبی) و آسیا از شبه جزیره عربستان تا غرب هندوستان زندگی میکند. زیستگاه اصلی این حیوان در ایران ، استان لرستان می باشد.[۶]
طعمه
انواع جوندگان از جمله خرگوشها شکار اصلی این حیوان است. گاه به حیوانات بزرگتر از خود همچون غزال، بزهای کوهی کوچک و بچههای شترمرغ هم حمله میکند و از کوچکترین گربهسانانی است که توانایی شکار حیوانات بزرگتر از خود را دارند. وی برای شکار حیوانات بزرگ پس از پریدن بر پشت آنها و گرفتن گردن با آرواره، گلوی آنها را میدرد. در هنگام شکار حیوانات بزرگ (بزرگتر ازخرگوش صحرایی) به خوردن امعا و احشای داخلی بدن و بخشهای مرغوبتر گوشت اکتفا میکنند.
مهارت وی در شکار پرندگان نیز ستودنی است. کاراکال میتواند با پریدن در هوا یک یا حتی چند پرنده را بقاپد. توانایی بالای کاراکال در پرش و کوهنوردی موجب شده تا احتمالاً بهترین شکارچی خرگوش صحرایی باشد.
کاراکالها میتوانند به مدت طولانی بدون آب زندگی کنند و آب بدن خود را از تا حد زیادی از بدن شکار تأمین میکنند.
رفتار
سیاهگوش تکزی و بهشدت قلمروطلب است. عمدتاً شبگرد و شبکارند ولی گاهی، بهویژه در نواحی خنکتر، در روز هم دیده میشوند. محدودهٔ قلمرو برای نرها بین ۳۱ تا ۶۵ کیلومتر مربع و برای مادهها ۴ تا ۳۱ کیلومتر مربع است.
تولید مثل
کاراکالها چند همسر اند. جفتگیری کاراکالها در تمام طول سال امکانپذیر است اما در زمانیکه تغذیه مناسبتر باشد محتملتر است چون تغذیه مناسب به باروری جنس ماده کمک میکند.
دورهٔ بارداری ۶۸ تا ۸۱ روز است و تعداد تولهها بین ۱ تا ۶ است، البته کاراکالهایی که در طبیعت زندگی میکنند حداکثر ۳ توله به دنیا میآورند اما در مورد حیوانات در اسارت که تغذیه مناسبی دارند این رقم میتواند بالاتر رود. تولهها از ۴ تا ۶ هفتگی گوشت میخورند و مادر آنان را در ۴ تا ۶ ماهگی از شیر میگیرد. تولهها در ۹ یا ۱۰ ماهگی مستقل میشوند ولی معمولاً تا ۱۴ یا ۱۵ ماهگی بالغ نمیشوند.
سیاهگوش و انسان
طبیعت رامشونده و مهارت شکارگری بالای این حیوان موجب شده تا آن را از روزگاران باستان به عنوان حیوان شکاری اهلی کنند. به روایت شاهنامه فردوسی، تهمورث اولین کسی بود که سیاهگوش را به همراه یوز، شاهین و باز اهلی کرد. البته سیاهگوش در مقایسه با خویشاوند گربهسان خود یوز، حیوانی کوچکتر، ضعیفتر و کندتر است به همین جهت یوز حیوان شکاری بسیار مرغوبتر و محبوبتری از سیاهگوش بود و سیاهگوش بیشتر برای شکار حیوانات کوچک مثل خرگوشها و غزالهای جوان پرورش داده میشد. علی نسوی که خود متخصص نگهداری از حیوانات شکاری بود دربازنامه خود مینویسد که سیاهگوش فقط برای شکار خرگوش صحرایی مناسب است با این حال از یک استاد دیگر این فن، ابوالقاسم اصفهانی، نقل میکند که سیاهگوش توانایی شکار مرغابی،هوبره و درنا را هم دارد.[۳]
سیاهگوش امروزه نیز گاهی به عنوان حیوان خانگی نگهداری میشود و بهخوبی با زندگی در کنار انسان خو میگیرد. شکار این حیوان برای استفاده از پوستش بهویژه در غرب و مرکز آفریقا تهدیدی برای ادامهٔ حیات اوست.
بسیاری از کشاورزان این حیوان را آفت میدانند چون ممکن است به حیوانات خانگی همچون ماکیان یا گوسفند و بز حمله کند. دیدن سیاهگوشها در حیات وحش حتی در مناطقی که فراوانی زیادی دارند، بهندرت اتفاق میافتد چراکه این حیوان خود را بهخوبی پنهان میکند.
این جاندار را بهدلیل موهای بلند سیاهرنگی که بر روی گوش دارد سیاهگوش مینامند. کاراکال نام علمی این جاندار است که آن نیز برگرفته از قرهقولاق یاقرهقولاخ در زبان ترکی به معنی سیاهگوش است.
کاراکال را نباید با گربهسان دیگری با نام علمی (Lynx لینکس) اشتباه گرفت که در گذشته وشق و در دوران معاصر سیاهگوش نامیده میشود. این دو جانور شباهت ظاهری زیادی به هم دارند و از جمله در داشتن گوشهایی سیاه اشتراک دارند و تا مدتها در طبقهبندیهای علمی جانورشناختی نیز سیاهگوش را در سردهٔ Lynx قرار داده و در زبانهای اروپایی از وی با نامهایی چون لینکس ایرانی یا صحرایی یا آفریقایی یاد میکردند. اما امروزه این جاندار را در سردهٔ خاص خود در زیرخانوادهٔ گربهسانهای کوچک قرار میدهند. هوشنگ اعلم در مقاله «سیاهگوش» در دانشنامه ایرانیکا استفاده برخی نویسندگان جدید از نام کاراکال به جای سیاهگوش را برای این حیوان اشتباه میداند.[۲]